♦روایت دانشآموز هنرستان نور از مسمومیتش: پس از دو روز مرخصی از بیمارستان، پای چپم شروع کرد به خواب رفتن
ایسنا نوشت: ۹ آذر ماه بود که برای اولین خبر مسمومیت دانش آموزان یک هنرستان در شهرستان قم منتشر میشود. مدتی بعد دانش آموزان همان دبیرستان برای بار دوم دچار مسمومیت میشوند و چند وقت بعد، مسمومیتهای سریالی مدارس دخترانه قم آغاز میشود. برای پی بردن به ابعاد ماجرای این مسمومیتها، درست در روزی که
ایسنا نوشت: ۹ آذر ماه بود که برای اولین خبر مسمومیت دانش آموزان یک هنرستان در شهرستان قم منتشر میشود. مدتی بعد دانش آموزان همان دبیرستان برای بار دوم دچار مسمومیت میشوند و چند وقت بعد، مسمومیتهای سریالی مدارس دخترانه قم آغاز میشود. برای پی بردن به ابعاد ماجرای این مسمومیتها، درست در روزی که ماجرای مسمویتها به تهران هم رسید و در چند مدرسه دیگر در قم نیز تکرار شد خبرنگار ایسنا خود را به قم رساند تا راوی ماجرا از نزدیک باشد.
چهارشنبه ۱۰ اسفند چند دقیقه مانده به ساعت۸ صبح به قم میرسم. قرار اولم در یکی از مدارسی بود که چند روز پیش دانش آموزان آن مدرسه، در پی استشمام یک بو راهی اورژانس شده بودند. با اسنپ خودم را به مقصد میرسانم. در مدرسه قفل است. هر چه در میزنم، اما کسی درب را باز نمیکنم. بر روی درب مدرسه کاغذ و شماره تلفن، برای هماهنگی ورود و خروج به چشمم میخورد. متوجه میشوم که مدرسه منع رفت و آمد اعلام کرده است و فقط با هماهنگی، افراد اجازه ورود به مدرسه را دارند. با یکی از پرسنل تماس میگیرم و میفهمم اشتباهی در یک مدرسه دیگری منتظر ماندهام. خودم را به محل قرار میرسانم.
ناجا تمام مدرسه را بررسی کرد
مدیر خوشآمد میگوید و مجددا تاکید میکند که هیچ نامی از خودش و مدرسه در گزارشم به میان نیاورم. چرا که به گمان او ممکن است آموزش و پرورش با آنها برخورد کند. «قبل از ۲۲ بهمن و پس از مسمومیت سریالی تعدادی از مدارس دخترانه قم، آموزش و پرورش برای مدیران و معاونین مدارس جلسات توجیهی در رابطه با انتشار برگزار کرد. مدیریت بحران استان قم، مسئول پدافند غیرعامل و اورژانس در این همایش از ما خواستند تا به تمام دانش آموزان درخصوص احتمال انتشار بو اعتماد کنیم. همچنین به ما گفته شد چه نوع بویی ممکن است در فضا منتشر شود و در صورت انتشار؛ دست به چه اقداماتی بزنیم. برای همین آمادگی کامل برای مقابله را داشتیم.
بعد از گذشت چند هفته و در ساعت زنگ اول درسی دانش آموزان، وقتی معلمان در کلاس مشغول تدریس بودند؛ متوجه انتشار بویی مانند بوی گاز برف شادی، در یکی از کلاسها شدیم. به سرعت کلاسها را تخلیه کردم و بچهها را به حیاط مدرسه فرستادم. بعد از پایین آمدن بچهها، سه دانش آموز در حیاط بیهوش شدند. سریعا با اورژانس، پلیس، آموزش و پرورش و آتش نشانی تماس گرفتم.
فکر میکردم احتمال دارد که گاز در فضا پخش شده باشد. حتی خودم نیز تا دو روز دچار حالت تهوع و سرگیجه شدم. یکی از معلمان چشمهایش میسوخت و یک معلم دیگر هم دچار سردرد و سنگینی خاصی شده بود. یکی از دانش آموزان نیز دچار اضطراب و استرس بالایی شده بود. تا حدود ساعت ۱۱ بچهها را در حیاط نگه داشتیم و تا وقتی که بو به طور کامل از بین نرفته بود، اجازه برگزاری کلاسها را ندادم. در و پنجره کلاسها را باز گذاشتیم تا بو خارج شود.
مسئولان ناجا وقتی وارد مدرسه شدند، تمام اطراف مدرسه، پشت بام و کلاسها را گشتند. پس از این اتفاق در مدرسهمان تا چند هفته، بسیاری از خانوادهها فرزندانشان را به مدرسه نمیفرستاند و از یک کلاس ۳۰ نفری ۸ الی ۹ نفر فقط حاضر میشدند. با خانوادهها در رابطه با این مسئله بسیار صحبت کردیم تا اینکه فضا متعادل شود و بچهها به کلاس درس بازگردند. اکنون در مدرسه به روی هیچکس به هیچوجه باز نمیشود. اگر خانوادهای با ما کار داشته باشند هم ما خودمان از مدرسه خارج میشویم تا با آنها صحبت کنیم.»
یک بوی عطر خوب!
یکی از دانش آموزانی که در پی انتشار بو مسموم شده بود، کنارم مینشیند. نمیدانم چطور مسئله را با دانش آموز مطرح کنم تا دچار اضطراب نشود. برای همین از معاون مدرسه میخواهم تا از او بخواهد حادثه را شرح دهد: «سرکلاس بودیم که یک بوی خوب در هوا منتشر شد. معلم از ما پرسید که چه کسی عطر زده؟ ما هم پاسخ دادیم هیچکس! همان لحظه مدیر وارد کلاس شد و از ما خواست تا از کلاس خارج شویم. از کلاس که خارج شدیم، من دچار سرگیجه و بعدش بیهوشی شدم. چند روزی بعد از اتفاق نفسم تنگ میشد. یکی دیگر از دانش آموزانی که همراهم بستری شده بود پس از مرخص شدن، همان شب مجددا به بیمارستان مراجعه میکند.»
منتظر تماس تعدادی دیگر از معلمان هستم تا برای گفتگو درباره مسمومیت دانش آموزانشان، جایی قرار بگذاریم. اما متاسفانه یکی یکی تماس میگیرند و قرار گفتگویمان را لغو میکنند. بهانه اکثرشان هم این است که در صورت گفتگو، نهاد مربوطه با ما برخورد میکند. حدود ساعت ۱۰ صبح، از طریق واسطهای در اورژانس قم، متوجه میشوم که دانش آموزان مدرسه دخترانه نجمه در ناحیه۲ قم دچار مسمومیت و به بیمارستان شهید بهشتی منتقل شدهاند.
چهره شهر بسیار آرام است و تقریبا کسی درباره مسمومیتهای سریالی مدارس دخترانه گفتگو نمیکند. حتی راننده تاکسیها هم نظری ندارند! سریعا خودم را به بیمارستان شهید بهشتی میرسانم. بخشهای اورژانس را یکی یکی به دنبال دانش آموزان دختر میگردم. از فاصله چند متری، تعدادی دختر چادری و چندتایی هم مانتویی با یونیفرم مدرسه میبینم. بالاخره پیدایشان میکنم. کنارشان بی هیچ سخنی میایستم و ترجیح میدهم صحبتهایشان را بشنوم. مردی با روپوش۱۱۵ درحال توصیههای پزشکی و دعوت دختران به آرامش است. چندتا از دانش آموزان در پاسخ هم زیر لبشان غر میزنند. از طرز برخورد و لحن دختران، مشخص است که تعدادی از آنها هیجان آمیخته با ترس دارند. چندتایشان نیز رنگ پریدهاند و درحال حاضر، اوضاع خوبی از لحاظ سلامت جسمی ندارند. اما آنچه که بدیهی است این است که همه آنها به دلیل اضطراب بدحال نشدهاند.
همسایهها چوب سوزاندهاند!
مسئولان اورژانس از آنها میخواهند تا به سمت بخش بیماران حاد تنفسی بروند. همراهشان راه میافتم. از اورژانس که خارج میشوند، به سراغ یکیشان میروم. میگوید برای بار دوم بوی بدی استشمام کردهاند و بعد هم مثل بار اول دچار سردرد و سرگیجه شدهاند. هیجانش بالا است. برای همین یکی دیگر از دختران گروهشان مرا به گوشهای میکشد و میگوید: «ببین خانم! همسایه مدرسهمان چوب سوزاندهاند. طبیعی است چوب سوخته دود ایجاد کند و استشمام آن گلو را بسوزاند. داستان همین است.»
درباره بو و علائمشان میپرسم. همهشان با هم میگویند: «بوی چوب سوخته میآید! بعد هم به بویی مثل بوی لجن تبدیل میشوند. علائم هم سرگیجه، سردرد، حالت تهوع و تنگی نفس است.» همان دختر هیجان زده، کمی آرام میشود و ماجرای مسمومیتش را شرح میدهد: «برای دومین دفعه مسموم شده است. هیچکس هم مسئله را گردن نمیگیرد. اولین بار دوشنبه اول اسفند مسموم شدیم. بار اول، مسئولان مدرسه به موقع زنگ خطر را زدند و برای همین به ما گفتند که خوبید و اتفاقی نیفتاده است. مسئولان آموزش پرورش در مدرسه حاضر شدند و از انتشار بو زمان گذشته بود. یکباره تعدادی از ما حالمان بدتر شد. از آن روز تا الان من نمیتوانم مثل قبل غذا بخورم. پایم از زانو به پایین هم درد دارد.» در مسیر رفتن به بخش بیماران حاد تنفسی، روی زمین مینشیند و پای راستش را به نشانه داشتن درد، میگیرد.
کسی به جز آن دانش آموزان در بخش بیماران حاد تنفسی نیست. برای همین احتمال میدهم علوم پزشکی قم، پس از ادامه دار شدن ماجرای مسمومیتها؛ یک بخش جداگانه برای دانش آموزان مسموم درنظر گرفته باشد. ترجیح میدهم بیرون بخش باشم. در همان حین، مطلع میشوم که یک نفر از مدرسه دخترانه توحید نیز مسموم شده است. بعد از چند دقیقه تعداد افرادی که وارد بخش بیماران حاد تنفسی بیمارستان میشوند، بالا میرود. این یعنی اینکه خانوادهها حالا بالای سر فرزندانشان حاضر شدهاند.
یک آمبولانس دیگر هم سر میرسد و دو دانش آموز دختر، همراه با چند خانم از آمبولانس پیاده میشوند. حدس میزنم همان دانش آموز مدرسه توحید باشد. یکیشان سرپاست. ولی دومی با تخت از آمبولانس خارج میشود. وارد بخش میشوم. دانش آموزان هر کدام بر روی یک تخت دراز کشیده و سرم روی دستشان وصل است.
به بچهها میگویند میخواهند از امتحان فرار کنند
کنار یکی از تختها میروم. چهرهاش را بین همان چند دانش آموز مدرسه نجمه دیده بودم. مادرش عصبی است و تقریبا با صدای بلند حرف میزند. برای همین اکثرا سرشان را بر میگردانند و به گفتگوی ما توجه میکنند. «تقصیر معلم و مدیر است. هر چه هست بین خودشان است. به بچههایمان میگویند میخواهید از امتحان دادن فرار کنید! نه یک نفر، نه دو نفر. ۹ نفر میخواهند از امتحان دادن فرار کنند؟ نخواهند امتحان دهند که میگویند نمیخواهیم امتحان دهیم. اصلا نه؛ امتحان میدهند و نمرهشان را بد میآورند. مگر میشود این اتفاقات به خاطر امتحان دادن باشد؟»
از خود دانش آموز میخواهم تا او جریان را تعریف کند. «دانش آموزانی که بار اول مسموم شدهاند، به مرور پاهایشان سست شده و حالا به سختی میتوانند راه بروند. بار دوم که امروز اتفاق افتاد؛ همه از زنگ اول میگفتیم که بوی بد میآید. خیلیهایمان هم سرگیجه داشتند. اما مدیر میگفت که همسایه چوب سوزانده و در سالن پیچیده است. بار اول هم بوی بدی در سالن پیچیده بود.»
صحبتهای مادر دانش آموز نشان میدهد که درخصوص روشنگری این مسمومیتها کم کاریهایی شده است. صدای بلند این مادر بالاخره کار دستم میدهد. حراست بخش به سراغم میآید و از من کارت خبرنگاری و معرفی نامه میخواهد. با وجود اینکه شب گذشته، با علوم پزشکی قم برای تهیه گزارش هماهنگ کرده بودم، اما از همکاری با من خودداری کرده بودند.
برای به وجود نیامدن تنش از بخش خارج میشوم. بلافاصله پس از خروجم، یک مادر دیگر به سراغم میآید و از من میخواهد تا درباره اتفاقات مدرسه نجمه گفتگو کنیم: «برای بار دوم است که دخترم مسموم میشود. پس از همان بار اول مدام میگفت که سردرد دارد. او را با هزینه شخصی برای سیتی اسکن فرستادم، اما هیچ جواب مشخصی نگرفتیم. یکی از دانش آموزانی که همان اولین روزها مسموم شده بود، تا یک هفته در بیمارستان بستری بود. پاهایش بیحس بودند، اما پزشکان هیچ تشخیصی نمیدادند. در نهایت با همان وضعیت از بیمارستان مرخص شد. من فکر میکنم این اتفاقات در ادامه همان آشوبهاست. وقتی دیدند دخترانمان پیگیر مسائل دلخواه گروههایی مثل منافقین نرفتند، برای ضربه زدن به سراغ دخترانمان آمدند.»
از گفتگو با مادران دانش آموزان، متوجه میشوم که با وجود متهم کردن قشر مذهبی افراطی در رابطه با این مسمومیتهای سریالی، اما هیچ یک از خانوادهها چنین احتمالی نمیدهند که عامل مسمومیت فرزندانشان مذهبیون افراطی قم است. چرا که برخی از خانوادههای همین دانش آموزان مسموم شده به نوعی خودشان نیز بخشی از این جامعه به حساب میآیند.
مسمومیت با وجود ممنوعیت ورود و خروج
پیامکی از همان دوست شاغل در اورژانس دریافت میکنم. برای سومین بار خبر میدهد که یک مدرسه دیگر گزارش انتشار بو و مسمومیت به اورژانس دادهاند.
+کدام مدرسه؟
_مدرسه امام هادی.
دقیقا همان مدرسهای که به اشتباه، صبح در آن را میکوبیدم! با وجود اینکه مدرسه امام هادی منع رفت و آمد شده بود، اما دانش آموزانش دچار مسمومیت شدهاند.
فرماندار قم در تجمعی که خانواده دانش آموزان مقابل فرمانداری این شهرستان برگزار کرده بودند نیز درباره بررسی دوربینهای مدارس و اطراف مدارس گفته بود که در بررسی دوربینها به نتیجهای نرسیدیم. کنار هم گذاشتن اتفاق امروز مدرسه امام هادی و این سخن فرماندار قم؛ ابهام درخصوص منشاء بو را شاید کمی شفاف کند.
عوارض ثانویه مسمومیتها
۹ آذر ماه خبری مبنی بر مسمومیت و بدحالی ۱۸ نفر از دانش آموزان هنرستان دخترانه نور قم منتشر میشود. پس از ۱۳ روز مجددا همین هنرستان گزارشی از بدحالی دانش آموزانش به اورژانس و پلیس ارائه میدهد. تقریبا بیش از یک ماه بعد یک گزارش دیگر از سوی دبیرستان فاطمیه قم و استشمام بویی مانند سیم سوخته به اورژانس میرسد. اینبار خانوادهها و دستگاههای قم نگران اتفاق میشوند و تیمهایی برای بررسی و ارزیابی به موضوع ورود میکنند.
چند روزی میگذرد و به یکباره در ۱۷ بهمن ماه ۶ مدرسه قم با هم، گزارش میدهند که دانش آموزانشان به دلیل استشمام بوهایی عجیب؛ بدحال شدهاند. آموزش و پرورش برای بررسی اتفاق، دو روز مدارس قم را در کلیه مقاطع تعطیل میکند. در این بازه علاوه بر تحقیقات میدانی؛ دستگاههای مختلف مانند مدیریت بحران و پدافند غیرعامل برآن میشوند تا راههایی را برای مقابله با مسمومیت عجیب دانش آموزان به مدیران مدارس آموزش دهند، اما با این وجود همچنان برخی از مسئولان بلندپایه آموزش و پرورش، مسمومیتها را تکذیب و بدحالی دانش آموزان را ناشی از استرس و اضطراب میدانستند.
گزارشهایی درخصوص عوارض ثانویه مسمومیتهای مدارس دخترانه نیز دریافت شده که قابل تایید و استناد نیست. با پدر مبینا فرخی، از دانش آموزان هنرستان نور تماس میگیرم. دبیرستان نور شهرستان قم اولین مدرسهای است که دانش آموزان آن دچار مسمومیت شدند.
برچسب ها :مسمومیت دانش آموزان
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰